Thursday, 23 September 2010

Asiyeh Bakeri Describes attack outside Karroubi residence

via @BanooyeSabz

Wednesday September 22nd 2010 - Summary- Asiyeh Bakeri tells Kalame "At first we had invited Mr. Karroubi, but he called us and informed us that they [coup government] won't let him leave his house and they have threatened to send Basijis outside his house if he attempts to leave. Since he could not leave his house, we decided to go visit with him instead. However, the plain clothes agents stopped us from entering his building.  One of them threatened my mother and said: “I will put my weapon on your temple and get rid of you once and for all." My brother was deeply angered and when he approached them to complain, they took him away."

 

The daughter of martyr Bakeri confirmed that plain clothes agents had severely beaten her mother and that half her face was badly burnt as a result of the pepper spray they sprayed in her face. In a conversation with Kalame, Asiyeh Bakeri also confirmed that the authorities had informed her of the release of her brother Ehsan, even though at the time this news was published (8:20pm Tehran time), Ehsan had not yet arrived at home.

 

Asiyeh informed Kalame that her mother, Fatemeh Amirani, the wife of martyr Hamid Bakeri had been threatened by plain clothes agents, severely beaten and that half her face was burnt from pepper spray. Asiyeh confirmed: "We had at first invited Mr. Karroubi; however, he contacted us and informed us that he had not been allowed to leave his house, stating that they had contacted him and threatening to send Basijis to his house if he attempted to leave." She added: "When my mother heard this news, we decided to go to his house instead. However in front of his house, they stopped us from entering. One of them told my mother "I will put my weapon on your temple and get rid of you once and for all." My brother was deeply angered and when he approached them to complain, they took him away."

 

With regards to plain clothes agents preventing her family to visit with Mir Hossein Mousavi, Asiyeh Bakeri said: "When we tried to approach Mr. Mousavi's house to visit with him, we were stopped by security forces. Even when Mr. Mousavi's security guard insisted that we were guests of Mr. Mousavi, they still refused to allow us to enter his building."

 

Asiyeh Bakeri reiterated: "After not being allowed to visit with Mr. Mousavi, my mother and martyr Hemmat's wife shouted chants of "Ya Hossein, Mir Hossein" and "Death to Dictator" on the streets."

 

Source: Kaleme http://www.kaleme.com/1389/06/31/klm-32674

 

لباس‌شخصی‌ها مادرم را کتک زدند / نصف صورت او با گاز فلفل سوخته است

 

چهارشنبه, ۳۱ شهریور, ۱۳۸۹

چکیده : ابتدا ما آقای کروبی را دعوت کرده بودیم، اما کمی بعد ایشان تماس گرفت و گفت نمی‌گذارند من بیایم و زنگ زده و گفته‌اند که اگر بخواهی از خانه بیرون بروی، بسیجی‌ها را دم در خانه‌ات می‌ریزیم! مادرم که این موضوع را شنید، تصمیم گرفت برای دیدار با آقای کروبی به منزل وی برویم. اما جلوی منزل ایشان، ماموران جلوی ما را گرفتند و مانع ورودمان شدند. یکی از آنها مادرم را تهدید کرد و گفت: اسلحه را روی شقیقه‌ات می‌گذارم و راحتت می‌کنم. احسان هم عصبانی شد و اعتراض کرد، آنها هم او را بردند.

 

دختر شهید باکری با بیان اینکه ماموران لباس شخصی مادرش (همسر شهید باکری) را به شدت کتک زده‌اند، از سوختن نصف صورت همسر شهید باکری بر اثر پاشیدن گاز فلفل خبر داد.

 

آسیه باکری، فرزند شهید حمید باکری، در گفت‌وگو با خبرنگار کلمه از قول مسئولان برای آزاد کردن احسان باکری خبر داد و در عین حال تاکید کرد که تا این لحظه (ساعت ۲۰:۲۰) احسان هنوز آزاد نشده است.

 

وی همچنین با اشاره به تهدید فاطمه امیرانی، همسر شهید حمید باکری، با سلاح گرم، از ضرب و شتم شدید وی توسط ماموران لباس شخصی خبر داد و گفت: نصف صورت مادرم بر اثر پاشیدن گاز فلفل سوخته است.

 

آسیه باکری گفت: ابتدا ما آقای کروبی را دعوت کرده بودیم، اما کمی بعد ایشان تماس گرفت و گفت نمی‌گذارند من بیایم و زنگ زده و گفته‌اند که اگر بخواهی از خانه بیرون بروی، بسیجی‌ها را دم در خانه‌ات می‌ریزیم!

 

وی افزود: مادرم که این موضوع را شنید، تصمیم گرفت برای دیدار با آقای کروبی به منزل وی برویم. اما جلوی منزل ایشان، ماموران جلوی ما را گرفتند و مانع ورودمان شدند. یکی از آنها مادرم را تهدید کرد و گفت: اسلحه را روی شقیقه‌ات می‌گذارم و راحتت می‌کنم. احسان هم به شدت عصبانی شد و وقتی یه سمت آنها رفت که اعتراض کند، آنها هم او را بردند.

 

دختر شهید باکری همچنین در خصوص ممانعت ماموران از ملاقات خانواده این دو شهید دفاع مقدس با میرحسین موسوی نیز گفت: وقتی برای ملاقات با مهندس موسوی می‌خواستیم به منزل ایشان مراجعه کنیم، نیروهای امنیتی جلوی ما را گرفتند و حتی وقتی محافظ آقای موسوی گفت که اینها مهمان ما هستند، آنها به ما اجازه ورود ندادند.

 

وی خاطرنشان کرد: مادر من و همسر شهید همت هم به عنوان اعتراض، در راه بازگشت در خیابان شعارهای “یا حسین میرحسین” و “مرگ بر دیکتاتور” را فریاد می‌زدند.

Posted via email from lissping

No comments:

Post a Comment

Note: only a member of this blog may post a comment.